


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


تیم ملی فوتبال کشورمان پس از برتری یک بر صفر مقابل بلغارستان دیروز وارد تهران شد تا خود را برای بازی دوستانه با آنگولا آماده کند. ملی پوشان ایران در مصاف با بلغارستان با اشتباه عجیب خط دفاعی این تیم و توپربایی قدوس و ضربه سر محبی به گل رسیدند تا تیم ملی پنجمین برد متوالی خود را با سرمربیگری امیر قلعهنویی کسب کند. این برد در حالی به دست آمد که قلعه نویی در این بازی هم مثل چند بازی قبلی به بازیکن جدید میدان داد و محمد دانشگر مدافع سپاهان اولین بازی ملی اش را تجربه کرد. پیش از این علیرضا علیزاده، شهریار مغانلو، حسین پورحمیدی، آرمین سهرابیان، میلاد زکیپور، محمد کریمی، سعید مهری، رضا اسدی و شهاب زاهدی ۹ بازیکنی بودند که در دوره کادرفنی جدید تیم ملی افتخار پوشیدن پیراهن این تیم را در یک بازی بینالمللی به دست آوردند. اما اتفاق غیرمنتظره این دیدار مصدومیت علیرضا بیرانوند در نیمه اول بود. علیرضا با یک پرتاب بلند به سبک خودش قصد داشت مهدی طارمی را صاحب توپ کند که با مصدومیت از ناحیه کشاله ران مواجه و از زمین خارج شد.این سومین مصدومیت بیرانوند در بازیهای ملی بعد از بازی مقابل انگلیس در جام جهانی و فینال جام کافا مقابل ازبکستان بود. تا قبل از بیرانوند، ناصر حجازی اسطوره استقلال دو بار در نیمه اول به دلیل مصدومیت تعویض شده بود و حالا بیرانوند در این زمینه با عبور از حجازی به یک رکورد عجیب رسید. با این مصدومیت هواداران پرسپولیس نگران حضور دروازه بان ملی پوش شان در بازی با النصر و تقابل سرخ ها با رونالدو و سادیو مانه شدند و اخبار ضد و نقیض هم درباره میزان مصدومیت و دوری او از میادین بر نگرانی آن ها اضافه کرد. با این حساب غیبت بیرو در بازی با آنگولا قطعی است و شاید فقط یک معجزه بتواند او را به بازی با النصر برساند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

چند روزی است که فیلم «بیرویا» وارد چرخه اکران آنلاین در پلتفرمهای نمایش خانگی شده؛ فیلم داستان زن جوانی به نام رویا با بازی طناز طباطبایی است. رویا همراه همسرش بابک قصد مهاجرت به دانمارک را دارد. اما ناگهان دختر جوانی که حافظهاش را از دست داده است سر راه رویا قرار میگیرد. رویا به رغم مشغلههای زیاد تصمیم میگیرد به آن دختر کمک کند؛ او دختر را زیبا صدا میزند. با عمل جراحی که روی چشم رویا انجام میشود ناگهان همه چیز تغییر میکند و رؤیا متوجه رفتارهای عجیب بابک و زیبا می شود و در نهایت مشخص میشود رویا در حقیقت زیباست و با بحران جدی هویت مواجه است. هرچند فرضیههایی وجود دارد که فیلم راوی داستانی درباره جهانهای موازی و تلاقی آنها بوده، اما چون دادههای فیلم بیشتر روی اختلال شخصیتی نقش اصلی تاکید دارد، ما در این مطلب فیلم را از جنبه سندروم مسخ شخصیت بررسی میکنیم تا بدانیم شخصیت اصلی این فیلم درگیر چه چالشهای روحی بوده است. اگر درک رفتار شخصیت اصلی و پایان فیلم برایتان دشوار بود، با ما همراه باشید .
اختلال مسخ شخصیت چیست؟
اختلال مسخ شخصیت و مسخ واقعیت (گسست از خویشتن و گسست از واقعیت) که گاهیاوقات به آن سندروم شخصیتزدایی یا زوال شخصیت هم گفته میشود، یک اختلال روانی است که میتواند باعث شود شما به صورت دورهای یا پیدرپی حس کنید که خارج از بدن خود قرار دارید. یا این که اتفاقاتی که در اطراف شما میافتد، واقعی نیست. اگرچه این اختلال به عنوان یک بیماری واحد در نظر گرفته میشود (یعنی مسخ شخصیت و واقعیت هر دو یک اختلال هستند) اما دارای دو جنبه متمایز است که ممکن است در یک شخص وجود داشته باشد یا خیر.
علایم اختلال مسخ شخصیت و واقعیت
مسخ یا گسست شخصیت به معنای جداشدن از خود است، گویی که در حال تماشای زندگی خود از حاشیه هستید یا خود را در صحنه یک فیلم مشاهده میکنید. علایم این اختلال میتواند شامل این موارد باشد:
1-الکسی تایمیا (نارسایی هیجانی) یا ناتوانی در تشخیص یا توصیف هیجانات خود
2- احساس بیحسی موضعی
3- احساس رباتیک بودن یا ناتوانی در کنترل گفتار یا حرکت
4- احساس ارتباط نداشتن با بدن، ذهن، احساسات یا حواس
5- ناتوانی در ارتباط دادن احساسات به خاطرات یا به اصطلاح مالکیت داشتن بر خاطرات به عنوان تجربههایی که برای شما اتفاق افتاده است.
6- احساس تحریف بدن و اندام (انگار که اندامهایتان بزرگ یا کوچک شدهاند)
7- این حس که سر شما در پنبه پیچیده شده است.
عواقب ابتلا به مسخ واقعیت
مسخ یا گسست از واقعیت به معنی احساس جداشدن از محیط پیرامون و اشیا و افراد موجود در آن است. در این حالت ممکن است جهان اطرافتان تحریف شده و غیرواقعی به نظر برسد، گویی که شما آن را از ورای یک حایل مشاهده میکنید. یا انگار یک دیوار شیشهای شما را از اطرافیانتان جدا میکند. این جنبه از گسست میتواند باعث ایجاد تحریف در بینایی و سایر حواس هم بشود. در این حالت فاصله و اندازه یا شکل اشیا ممکن است تحریف شود. ممکن است از محیط پیرامونی خود آگاهی بیشتری داشته باشید. به نظر میرسد وقایع اخیر در گذشتههای دور اتفاق افتاده باشد. محیط ممکن است مبهم، بیرنگ، دو بعدی، غیرواقعی یا بزرگتر از اندازه واقعی یا بهصورت کارتونی به نظر برسد.
زنان بیشتر از مردان در خطر ابتلا به این اختلال
دورههای اختلال مسخ شخصیت یا واقعیت میتواند ساعتها، روزها، هفتهها یا حتی ماهها ادامه داشته باشد. برای بعضی از افراد چنین اپیزودهایی مزمن شده و به نوعی احساس گنگی تبدیل میشوند که به صورت دورهای تشدید یا تخفیف مییابد. برخلاف سایر اختلالات روانی، افراد مبتلا به این اختلال میدانند که تجربیات آنها واقعی نیست. این مسئله میتواند باعث شود آنها نگران سلامت روانی خود باشند. همچنین برخی از افراد بیش از دیگران در معرض اختلالات روانی هستند. به عنوان مثال زنان بیش از مردان دچار افسردگی، اختلال مسخ واقعیت و شخصیت یا انواع دیگر به هم ریختگی ذهنی میشوند.
عوامل مبتلا شدن به مسخ شخصیت
استرس، اضطراب و افسردگی شدید عامل اصلی ایجاد گسست شخصیت است. کمبود خواب یا زندگی در محیطهای دارای عوامل محرک زیاد هم میتواند علایم را بدتر کند. در بیشتر موارد میزان استرسی که موجب بروز علایم اختلال گسست شخصیت یا واقعیت در بیماران مبتلا به این اختلال میشود نسبتاً جزئی و حتی برای افراد عادی قابل چشمپوشی است. اغلب، افراد مبتلا به این اختلال در گذشته آسیبهای جدی را تجربه کردهاند، از جمله بدرفتاری یا سوءاستفاده احساسی یا جسمی در کودکی، مرگ غیرمنتظره یکی از عزیزان، خشونت خانگی، سابقه استفاده تفریحی از مواد مخدر که میتواند باعث به وجود آمدن شخصیتهای غیرواقعی در فرد شود، تمایل ذاتی به اجتناب یا انکار موقعیتهای دشوار یا مشکل در سازگاری با شرایط سخت و....
درمان این اختلال
هدف درمان این اختلال، مقابله با عوامل استرسزاست که باعث ایجاد علایم میشوند. بنابراین روش درمانی این اختلال اغلب شامل ترکیبی از این موارد است: رواندرمانی، درمان شناختی-رفتاری، درمان دیالکتیکی-رفتاری، حساسیتزدایی، خانواده درمانی و تجویز دارو.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

جو بایدن و دونالد ترامپ، دو نامزدی هستند که در نظرسنجیهای عمومی و ایالتی مقبولیت بالایی ندارند اما بر هم کنش آرای سلبی آن ها نسبت به یکدیگر می تواند نتیجه ماراتن انتخابات ریاست جمهوری 2024 میلادی را رقم بزند. در آخرین نظرسنجیهای انجام شده، میزان نفرت عمومی از ترامپ حدود 64 درصد و برای بایدن 55 درصد بوده است. به عبارت بهتر، اکثریت نسبی شهروندان آمریکایی از حضور هر دوی این سیاستمداران در رأس معادلات سیاسی و اجرایی کشورشان ناراضی هستند. با وجود این، به نظر میآید اراده صاحبان پنهان و آشکار قدرت در هر دو حزب سنتی آمریکا تکرار دوگانه ترامپ-بایدن است.بایدن 80 ساله که هم اکنون مسنترین رئیسجمهور آمریکاست، در میان نگرانیهای رایدهندگان درباره سن او و میزان محبوبیت ضعیفش، باید رایدهندگان را متقاعد کند که برای چهار سال دیگر در کاخ سفید بماند. متحدان بایدن می گویند که او نامزد می شود زیرا احساس می کند تنها نامزد دموکرات است که می تواند ترامپ را شکست دهد.درطرف مقابل،در نظرسنجی های درون حزبی جمهوری خواهان، ترامپ با اختلاف زیادی نسبت به دیگر نامزدها از جمله دی سانتیس فرماندار فلوریدا پیش بوده و روز به روز این شکاف (به ضرر رقبای ترامپ) بیشتر می شود.در این بین، در برخی از ایالت ها تلاش هایی در جریان است تا به استناد متمم 14 قانون اساسی آمریکا که ممنوعیت تصدی مقامات فدرال را برای «شورشیان» در نظر گرفته است، دونالد ترامپ از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری 2024 محروم شود. در ایالات متحده، انتخابات ریاست جمهوری را ایالت ها برگزار می کنند و تقریبا هر کدام نیز قواعد خود را دارند. قرار گرفتن نام هر نامزدی روی برگه های آرا نیز در زمره اختیارات نهاد مسئول برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در سطح ایالتی است. از این رو چه بسا در برخی از ایالت ها، مقام برگزار کننده انتخابات، با توسل به متمم 14 قانون اساسی آمریکا، نام دونالد ترامپ را از برگه های انتخاباتی حذف کند. در این صورت، ترامپ قادر نخواهد بود آرای الکترال ایالت مزبور را از آن خود کند و چه بسا نتواند حداقل آرای الکترال را که 270 عدد است، به دست آورد. با این اقدام، ترامپ به نامزد حزب رقیب خواهد باخت. البته این روند، مشکلات خاص خود را نیز دارد. اول این که هنوز ترامپ در هیچ دادگاهی به جرم مشارکت در شورش علیه نهادهای دموکراتیک کشور، محکوم نشده است. از این رو، هرگونه تلاش برای توسل به متمم 14 قانون اساسی بدون در دست داشتن احکام قضایی، به جنگ حقوقی میان پویش انتخاباتی ترامپ و ایالت ها منجر می شود. ضمن این که قابل پیش بینی است در نهایت چنین پرونده حساسی به دیوان عالی فدرال ارجاع شود، جایی که قضات محافظه کار اکثریت کرسی ها را در دست دارند و 3 تن از 9 قاضی آن، منصوب ترامپ هستند. دوم این که مشخص نیست سرنوشت نهایی پرونده مشارکت ترامپ در شورش ششم ژانویه 2021 تا پیش از روز 5 نوامبر 2024، روز پایان رای گیری ریاست جمهوری به نتیجه برسد. از این رو چه بسا ترامپ زمانی به جرم مشارکت در شورش علیه دولت فدرال محکوم شود که خود، رئیس دولت فدرال باشد. سوم و در نهایت این که این مسیر، تنش های سیاسی در آمریکا را به سطح بالاتری ارتقا می دهد؛ زیرا هواداران متعصب ترامپ و حتی حامیان جریان میانه روی حزب جمهوری خواه مطمئن خواهند شد که دموکرات ها برای حذف یک رقیب انتخاباتی قدرتمند، به تحریف قانون اساسی متوسل شده اند، آن هم متممی که طی حدود 140 سال از تصویب آن، درباره افراد بسیار اندکی به کار گرفته شده است. با این حال، شاید برای سرسخت ترین دشمنان ترامپ چاره ای جز امید بستن به متمم 14 قانون اساسی ایالات متحده نباشد تا بتوانند از بازنگشتن ترامپ به کاخ سفید اطمینان یابند، حتی اگر به دستکاری در روند انتخابات، سوء استفاده از قانون اساسی و حذف غیر دموکراتیک رقیب انتخاباتی متهم شوند. اگر این مسیر هم جواب نداد، شاید تنها گزینه پیش روی دشمنان قسم خورده ترامپ، حذف فیزیکی وی باشد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

جمعی از خبرنگاران و روزنامهنگاران ضد انقلاب به تازگی دیداری با «گیلا گملیئل» وزیر اطلاعات رژیم اشغالگر قدس داشتند تا به نوعی ضمن تجدید پیمان با این رژیم جعلی و متجاوز، در جریان جزئیات برنامههای طراحی شده اتاق فکر صهیونیستها برای سالگرد اغتشاشات در ایران قرار بگیرند. گملیئل که طی ماههای گذشته میزبان رضا پهلوی در فلسطین اشغالی بود، بهصراحت هدف از این نشست را تشدید فشارهای بینالمللی بر جمهوری اسلامی ایران به ویژه با اتکا بر ابزار رسانه اعلام کرد. نورنیوز نوشت: دیدار وزیر اطلاعات رژیم صهیونیستی با چهرههای رسانهای معاند و برانداز جمهوری اسلامی در آستانه سالگرد اغتشاشات سال گذشته در کشورمان حاکی از طراحی و برنامهریزی تلآویو و سرویس اطلاعاتی موساد با محوریت رسانههای معاند جمهوری اسلامی برای ناامنسازی مجدد کشور در این برهه است. در این خصوص نکات مهمی وجود دارد: نخست این که بازی رسانههای ضدانقلاب در زمین رژیم صهیونیستی، اساسا موضوع بیسابقه یا حتی کمسابقهای نیست؛ اما آشکارسازی ارتباط این دو، آن هم در جریان برگزاری یک ملاقات رسانهای و اعلام شده، بیانگر اصرار تلآویو بر تغییر ریل ابعاد پنهانی بازی ضدایرانی خود به فاز آشکار است. به بیان دقیقتر، اصل پیشبُرد این بازی، نشانه تغییر تاکتیک صهیونیستها در مواجهه با شکست در قبال اغتشاشات سال گذشته و بازتولید آنها در برهه کنونی است. طی هفتههای اخیر نیز رسانههای ضد انقلاب از صدای آمریکا گرفته تا رادیو فردا، بیبیسی فارسی، اینترنشنال، منوتو و... ذیل راهبری موساد در 2 پرونده فوت جواد روحی و سپس مانور بر روی وضعیت جسمی موسوی و رهنورد با جوسازیهای دروغ و وارونهنمایی تلاش مضاعفی برای بازتولید اغتشاشات در کشور صورت دادند. در چنین شرایطی، برگزاری دیدار اخیر وزیر اطلاعات رژیم صهیونیستی و خبرنگاران ضد انقلاب و اصرار بر آشکارسازی رسانهای آن، گرچه مصداق عینی نوعی واکنش اجباری به استیصال مشترک آنها در قبال ایران محسوب میشود، اما حکایت از فعال شدن همه سازوکارها برای حمله سنگین رسانهای به منظور ایجاد بیثباتی و آشوب در سالگرد اغتشاشات سال گذشته دارد. دوم این که، وزیر اطلاعات رژیم صهیونیستی در حالی در این دیدار مدعی شده که «تغییر» به زودی در ایران رخ میدهد که شکاف آشکار میان مواضع آشکار و پنهان صهیونیستها در این خصوص کاملا قابل توجه و تامل است. سال گذشته و در نقطه اوج شکلگری اغتشاشات، شبکه آی ۲۴ رژیم صهیونیستی در گزارشی به نقل از برخی کارشناسان امنیتی این رژیم اذعان کرد: «تعداد معترضین در ایران کم است و هیچ ایدئولوژی اعتراضی وجود ندارد، بنابراین این اعتراضات به جایی نخواهد رسید. باید شرایط را درست تحلیل کنیم. اغتشاشات در ایران به بلوغ، رهبری، برنامهریزی و بینش سیاسی نیاز دارد و ما هیچکدام از اینها را نداریم. به نظر نمیآید در آینده تغییری اتفاق بیفتد.» بر این اساس، سخن گفتن وزیر اطلاعات رژیم صهیونیستی از حتمی بودن «تغییر» در ایران، گرچه به اندازهای مضحک است که حتی رسانههای این رژیم هم آن را جدی نمیگیرند، اما دستِکم دو هدف دارد: اول، امیدبخشی به مزدوران وطنفروش ایرانیِ معاند ملت ایران و جلوگیری از چندپارگی و یأس آنها. دوم، تمرکززدایی و انحراف افکار عمومی از شرایط بحرانی جاری در اراضی اشغالی مخصوصا پس از کشتار و سرکوب اتیوپیتبارها (فلاشهها) توسط پلیس رژیم صهیونیستی. نکته اینجاست که سردرگمی اتاق فکرهای محور غربی-صهیونیستی و عملههای آنان در رسانههای معاند فارسیزبان کار را به جایی رسانده که این رسانهها و به اصطلاح کارشناسانشان هفتههاست با برنامههای متعدد در حال مقصر معرفی کردن یکدیگر در شکستها و ناکامیهایشان در برابر اراده ملت ایران هستند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

جواد نوائیان رودسری – نیازی به توضیح نیست که مشهد، از بدو پیدایش، ماهیتی زیارتی داشتهاست. شهادت مظلومانه امام رضا(ع) در آخرین روز ماه صفر سال 203 و دفن پیکر مطهر آن حضرت در سرداب کاخ حُمَید بن قَحطبه، سرآغاز شکلگیری شهر مشهدالرضا(ع) بود. به تدریج و طی قرنهای بعدی، با توسعه کمّی و کیفی این شهر، نقاط جمعیتی مهم اطراف آن، مانند نوغان و تابران نیز، از رونق افتاد و بخش مهمی از جمعیت آن ها در مشهد ساکن شد؛ اتفاقی که البته، وقایع تاریخی ناشی از هجوم مغولان و لشکرکشیهای تیمورلنگ در آن بیتأثیر نبود. با این حال، آنچه بیش از هر چیز، مشهد را به عنوان یک مکان شاخص در جغرافیای جهان اسلام تثبیت کرد، ماهیت زیارتی آن بود؛ ماهیتی که مشهد را به مقصد اصلی بسیاری از سفرهای معنوی تبدیل کرد و در طول تاریخ هزار و دویست ساله آن، اسباب تغییرات فراوان و رویدادهای خواندنی و جذابی شد که بنا داریم، در روزهای پایانی ماهِ صفر و همزمان با آغاز حرکت زائران پیاده به سوی مشهدالرضا(ع)، به بررسی آنها بپردازیم. امید آنکه آنچه نوشته میشود، مقبول شما ارادتمندان به سلطان سریر ارتضا، حضرت امام علی بن موسیالرضا المرتضی(ع) واقع شود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سید خلیل سجادپور - باند زنان کلاهبردار که از استانهای غربی کشور وارد مشهد شده بودند و سکههای تقلبی را در بازار طلا میفروختند در حالی با تلاش عوامل انتظامی دستگیر شدند که تاکنون ۱۰ نفر از مال باختگان، آنان را شناسایی کردهاند.
فرمانده انتظامی مشهد در تشریح ماجرای فروش سکههای تقلبی به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: از مدتی قبل پروندههایی در مرکز انتظامی تشکیل شد که محتویات آن ها حکایت از توزیع سکههای تقلبی در بازار طلای مشهد داشت، اما طولی نکشید که دامنه کلاهبرداریهای مذکور به نقاط مختلف شهر رسید و شکل سریالی به خود گرفت.
سرهنگ احمد نگهبان افزود: با توجه به این که شیوه ارتکاب جرم به اعتماد عمومی مردم لطمه می زد و حتی برخی طلافروشان نیز طعمه کلاهبرداریهای مذکور شده بودند، بررسی تخصصی موضوع با کنکاش در پروندههای موجود آغاز شد. وی گفت: تحقیقات میدانی و بازبینی دوربینهای مداربسته نشان داد که پلیس با باند زنان کلاهبردار روبه رو شده است، اما تمرکز بر لهجه تبهکاران بیانگر آن بود که اعضای باند از استانهای غربی وارد مشهد شدهاند و احتمالاً پس از توزیع گسترده سکههای تقلبی و طی چند روز آینده مشهد را ترک خواهند کرد.
مقام ارشد انتظامی تصریح کرد: بنابراین فعالیتها و اقدامات پلیسی با تشکیل چند گروه عملیاتی و اطلاعاتی به صورت شبانه روزی ادامه یافت و ماموران انتظامی در اولین مرحله از تحقیقات، بلافاصله موضوع را با هماهنگی متصدیان طلافروشی ها و مراکز اقامتی پیگیری کردند. هنوز چند روز بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که متصدی یکی از طلافروشی های محدوده چهارراه خسروی با پلیس تماس گرفت و از حضور زنان کلاهبردار خبر داد که قصد فروش سکههای تقلبی پارسیان را داشتند.
سرهنگ نگهبان با اشاره به حضور سریع نیروهای انتظامی در محل وقوع جرم خاطرنشان کرد: به دنبال این تماس تلفنی که با هوشیاری متصدی طلافروشی صورت گرفت،بلافاصله گروهی از افسران دایره تجسس کلانتری شهید فیاض بخش وارد عمل شدند و دو زن جوان را در حالی دستگیر کردند که یکی از آنان متواری شده بود.
کلیددار امنیت مشهد ادامه داد: با کشف ۶ سکه یک گرمی تقلبی از دو متهم ۳۶ و ۳۹ ساله، بررسی های تخصصی وارد مرحله جدیدی شد. واکاوی پروندههای کلاهبرداری از طریق فروش سکههای تقلبی نشان داد، سکههای تقلبی در مناطق آزادشهر، شهرک شهیدرجایی و در هسته مرکزی شهر توزیع شده است که تاکنون ۱۰ نفر از مال باختگان،دو متهم مذکور را شناسایی کرده و مدعی شدهاند که ۳۴ سکه تقلبی را از اعضای این باند خریده اند. سرهنگ احمد نگهبان اضافه کرد: دو متهم که عروس و خواهر شوهر هستند در بازجوییها اعتراف کردند که توسط عضو فراری باند و با وسوسههای مالی اغفال شدهاند و با اجاره یک مرکز اقامتی از غرب کشور به مشهد آمده اند تا سکههای تقلبی پرس شده را به فروش برسانند. رئیس پلیس مشهد با تاکید بر ادامه تحقیقات برای دستگیری عضو فراری باند فروش سکههای تقلبی افزود: شهروندان یا طلافروشانی که با این شیوه، طعمه کلاهبرداری قرار گرفتهاند برای شناسایی متهمان به کلانتری شهید فیاض بخش واقع در اطراف میدان عدل امام خمینی( ره )مراجعه کنند.
این مقام باتجربه انتظامی همچنین به شهروندان توصیه کرد: سکه،طلا یا ارزهای مورد نیاز خود را از مراکز معتبر و دارای مجوزهای قانونی خریداری کنند و مراقب شیادانی باشند که با توسل به شیوههای حیلهگرانه همواره منتظر فرصتی برای ارتکاب جرم هستند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

هیچ چیز راضیاش نمیکند و همیشه از خودش شاکی است. دایم در حال مقایسه خودش و همسنوسالهایش است و بعد از هر مقایسه آنچنان آه از نهادش بلند میشود که انگار در زندگی صد-هیچ از خودش عقب است. خودش را «معمولی» میداند و فکر میکند این بدترین ویژگی دنیاست. آنقدر که هیچکدام از موفقیتهاش خوشحالش نمیکند. خاصبودن در همهچیز و همهجا رویایی است که صبح و شب ذهنش را به خود مشغول کردهاست. نظر شما درباره این افراد چیست؟ چند درصد خودتان را شبیه این فرد میبینید؟ آیا از معمولیبودن فراری هستید؟ اگر پاسختان مثبت است، شاید پرونده امروز بتواند نگاهتان را به معمولیبودن عوضکند و باعث شود حالتان با خودتان بهتر شود. شاید یک تلنگر کوچک برای والدینی باشد که همیشه روی صد فرزندشان در همه موارد حساب میکنند. بیایید قبولکنیم که اگر معمولی بودن را بپذیریم و روی تواناییهای مثبتمان کار کنیم، میتوانیم موفقتر و راضیتر از زمانی باشیم که فکر میکنیم باید غیرمعمولی بود. به قول نقی معمولی در سریال پایتخت «چرا وقتی میخواین بگین چیزی بده، میگین معمولیه! مگه معمولی بده؟» راحت و روراست بخواهیم بگوییم، پرونده امروز در ستایش معمولیبودن است. برای این که بیخود و بیجهت حرف نزده باشیم با دکتر زهرا خوشنویسان، روانشناس تربیتی و استادیار دانشگاه همصحبت شدیم تا درباره معمولیبودن، این که پذیرفتن و نپذیرفتن آن چه اثری میتواند داشته باشد و خوب و بد این موضوع گفتوگو کنیم. آنچه در ادامه میخوانید صحبتهای این روانشناس درباره این موضوع مهم است.
مقایسهکردن عامل نارضایتی است
همه آدمها اینطور نیستند که فکرکنند معمولیبودن خوب نیست و نمیتوانیم این موضوع را به همه تعمیم بدهیم. بخشی از آدمها که آنها را در دسته کمالگرا تقسیمبندی میکنیم افرادی هستند که شاید تصویرهای دنیای ایدهآلشان خیلی خیلی گستردهتر است، هرچیزی را قبول نمیکنند یا با هر چیزی به راحتی کنار نمیآیند. دوست دارند داشتههایشان خیلی بیشتر از توانایی که دارند یا چیزی که واقعیت هست اتفاق بیفتد، برای همین یک نارضایتی هم ایجاد میشود. ما هرچقدر از شرایط موجودمان ناراضیتر باشیم یا دنبال خصوصیاتی باشیم که دستیافتن به آنها سخت باشد، روی سلامت روانمان تاثیر میگذارد و نارضایتی ایجادمیکند. یک عامل این موضوع، میتواند مقایسهکردن باشد. وقتی من ویژگیهایی را که در دیگران میبینم با خصوصیت یا نداشتههای خودم مقایسه میکنم این نارضایتی صورت میگیرد و این حس را بهوجود میآورد که من نمیتوانم، من مثل دیگران نیستم و من معمولیام. این یعنی خودشان را در حد متوسط جامعه یا منفیتر از آن (کسانی که اعتماد بهنفس کمتری دارند) میبینند. در واقع این را ضعف میدانند و با تکرار «شرایط خوبی ندارم» نارضایتیشان از زندگی افزایش پیدا میکند.
68درصد ویژگیهای افراد جامعه
منطبق بر میانگین
درتعریف روانشناسی تصور ایدهآل بودن با شکست متفاوت است. اول این که انسان سالم روی خودشناسیاش کار میکند، خودآگاهی دارد و از ویژگیهای مثبت یا نقاط ضعفی که در او وجود دارد، باخبر است. همه ما باید اول این را بپذیریم که انسانها مجموعهای از خصوصیاتی هستند که به نسبت همدیگر در بخشی قویتر، در بخشی ضعیفتر و در بخشی در دامنه متوسطی قرار میگیرند. در هر خصوصیت انسانی حدود ۶۸ درصد افراد جامعه هنجار، در دامنه متوسط یا حول میانگین قرار دارند (یک انحراف استاندارد بیشتر از میانگین و یک انحراف استاندارد کمتر از میانگین)، ۱۶ درصد در دامنه زیاد و ۱۶ درصد در دامنه پایین منحنی عادی قرار میگیرند. ما این را باید بپذیریم. من نمیتوانم تمام ویژگیهای خودم را بالاتر از جامعه یا پایینتر از آن بخواهم ببینم، چون جامعه عادی این را میگوید.
نمیشود همه ویژگیها بالاتر از عادی جامعه باشد
ما در بخشهایی شباهتهایی با هم داریم که میتواند استثنائاتی مانند ویژگی فیزیکی، بهره هوشی و... داشته باشد. حالا این تفکر که همه خصوصیتهای من باید بالاتر از جامعه باشد، خطاست. بهخصوص وقتی هیچ قدمی برای توانمندسازی خودم برنمیدارم. البته بعضی افراد هدفگذاری و برای رسیدن به آن تلاشگری را شروع میکنند که بتوانند رشد را در زندگیشان ایجادکنند اما نمیتوانیم بگوییم همه ویژگیهای ما میتواند بالاتر از حد عادی جامعه باشد یا من نباید نقطه ضعفی داشته باشم. این تفکر، فشار ایجاد میکند. بهتر است بپذیریم برخی خصوصیتمان نزدیک به بخشی از جامعه است، بخشهایی را که توانمند هستیم، بشناسیم و روی آن سرمایهگذاری کنیم. من باید بدانم اگر بخشهای ضعیف را بدون توجه و آگاهی هدفگذاریکنم منجر به شکست میشود و ناکامی ایجاد میکند. با تلاش و برنامه مستمر میتوانم این را رشد بدهم اما اگر منفعل باشم یا ایدهآل بالایی داشته باشم که چرا به این ویژگی (چیزی که مدنظرم است) نمیرسم، باعث سرخوردگی و ناکامی میشود.
شکست میخوریم و رشد میکنیم
شکستخوردن تعریف متفاوتی دارد. ما خیلی وقتها ممکن است یک ویژگی را داشته باشیم، هدفگذاری و تلاشکنیم، اما شکست بخوریم. اتفاقهای محیطی، تغییرات اجتماعی، تغییر نوع نگرش نسل جوان نسبت به یک ایده یا موضوع، از جمله دلایلی است که شاید مسیرمان را با شکست مواجه کند. اصلا نمیشود گفت مسیر رشد بدون شکست است. وقتی موفق نمیشویم اول باید آسیبش را پیدا کنیم و دوباره هدفگذاری انجامدهیم تا بتوانیم این مسیر را پیش برویم. من ممکن است فرد توانمندی باشم، ویژگیهای خودم را بشناسم و در مسیری که قرار گرفتم و هدف گذاشتم تجربه شکست هم داشته باشم؛ این جدا از رشد نیست. ولی باید بپذیرم و این ظرفیت را داشته باشم. فرض کنید یک نفر قبل از شیوع کرونا یک رستوران افتتاح کردهاست و چند ماه بعد با شیوع کرونا کسبوکارش از دستمیرود و این یعنی آن فرد شکست خورده است. این جزو همان اتفاقهایی است که غیرقابل کنترل است. این که شکست را بپذیریم، تغییر دهیم یا ایدهپردازیکنیم، کمک میکند در مسیر رشد جلو برویم. چون بخشی از اتفاقات قابل کنترل نیست. اما اگر این نگاهمان نباشد، شاید خودمان را مسئول بدانیم.
جامعه به مجموعه تواناییها نیاز دارد
بعضی وقتها فرد توامندیاش را ندارد و ندانسته کاری را شروع میکند که نمیداند چیست و چه ویژگیهایی لازم دارد. طبیعی است که در این مسیر به نتیجهای نمیرسد و این باعث شکستهای متوالی و کاهش اعتماد بهنفس میشود. میآید و به من میگوید من ضعیف هستم و همیشه شکست میخورم. در صورتی که تواناییاش را ندارد و برای کارش برنامهای نریخته است. در جامعه امروز علاوه بر توانایی، این که فرد چقدر دنبال آگاهی و تلاش است اهمیت دارد. بعضی تواناییها بالقوه و بخشی اکتسابی است. یعنی بعضی ویژگیها را میتوانیم به کمک آموزش و جامعه رشد دهیم. اینها در کنار هم میتوانند مجموعه مثبتتری باشند. نمیشود به این ویژگیها نگاه تکبعدی داشت چون جامعه امروز به تلاش، پشتکار، آموزش، هدفمندی و امیدواری به هدف نیاز دارد.
یکدیگر را همانطور که هستیم بپذیریم
تربیت خانواده و بیشتر از آن، فرهنگ جامعه میتواند خیلی بیشتر روی باورهای افراد و تربیتکنندهها یا کسانی در نظام آموزشی هستند اثر بگذارد. اگر بخواهیم به دنبال منشا نگاهی که معمولیبودن را بد میداند بگردیم، همینجاست. اگر در جامعه توجهمان به افراد به نوعی باشد که آنها را با همان ویژگیهایی که دارند، بپذیریم، والدین فرزندانشان را همانطور که هستند قبولکنند، مقایسه نداشته باشند یا انتظاراتی را که در حد توانشان نیست نداشته باشند، میتواند روی فرهنگ خانواده و نظام آموزشی اثرگذار باشد. برای مثال بعضی خانوادهها شرایط خاص آموزشی برای فرزندشان فراهم نکردهاند ولی میخواهند فرزندشان در همان موضوع، درخشان و خاص باشد. به فرزندی که هوش زیادی دارد خیلی توجه میکنند اما به فرزندی که هوش متوسطی دارد توجهی ندارند. میگویند این که چیز عجیبی نیست و نگاهشان به او عادی است. اینها باورهای غلطی است که در جامعه رواج دارد ولی این را در نظر نمیگیرند که آن فرد عادی ویژگی دیگری دارد که نسبت به آن فرد باهوش میتواند بالاتر باشد. یعنی ما باید بپذیریم همه افراد ویژگیهایی دارند که میتواند متفاوتتر باشد و ویژگیهایی که میتواند اشتراکات زیادی با گروه و هم سنوسالانشان داشتهباشند.
جامعه به افراد سالم
در همه شغلها نیازدارد
جامعه به همه افراد در کنار هم نیاز دارد و تلاشگری جامعه است که آن را به رشد میرساند. ممکن است ما ویژگیهای خاصی داشته باشیم اما راه را اشتباه برویم. افراد تیزهوشی هستند که به سمت بزهکاری میروند و از زندانها سر درمیآورند. اینها رشد نیست. جامعه اصول تلاشگری و مسئولیتپذیری را لازم دارد. افراد جامعه در هر جایگاهی که هستند باید تلاش کنند، امیدوار باشند و با پشتکار و مسئولیتپذیری جامعه را به رشد برساند که اینها بیشتر نکات جامعهشناسی است. این که افراد نباید منفعل باشند، هدف داشته باشند، روی خودشناسی و توانمندی خود کارکنند یعنی جامعه سالم. چه بهتر که والدین تفکر پذیرش را داشته باشند. فشار اضافی روی فرزندشان و نظام آموزشی وارد نکنند، روی دور رقابت نیفتند و کمک کنند تا فرزندشان همان ویژگیهای خوبش را بشناسد و با علاقه و انگیزه روی آن کار کند. جامعه ما به افراد سالم در همه شغلها نیاز دارد؛ یک پزشک با سلامت روان و یک خیاط که روانش آسیب ندیده است. علایقی را که خودشان دارند به فرزندشان القا نکنند و روی رشد مهارتهای هیجانی فرزندشان کار کنند. روی رشدی که باعث شود ناکامی را بپذیرند، تلاشگر باشند، خشمشان را مدیریت کنند و بتوانند ارتباطات سالمی با اطرافیان در شغل، محیط آموزشی و ... داشته باشند.
میگفت پسادکترای فیزیک
چیزی نیست!
مراجعهکنندهای داشتم که فوق دکترای رشته فیزیک داشت. یعنی یک فرد بسیار تلاشگر و توانمند بود ولی بسیار ناراضی از زندگی. میگفت این (تحصیلاتش) که چیزی نیست. یعنی حتی وقتی به آن سطح علم رسیده است دستاوردش را خیلی جدی نمیگیرد. در ازدواجش هم همینطور. میگفت این که چیزی نیست و انتخاب من میتوانست خیلی عالیتر باشد. یعنی زندگی معمولی را در ازدواج هم نمیپذیرد. یعنی میخواست فرد همه خوبیهای ممکن را داشته باشد. این انتظارات غلط را در ازدواج خیلی زیاد میبینم که بعد هم منجر به جدایی میشود. تصوراتی را در ذهنشان میسازند که این فرد خیلی برتر است ولی بعد از ازدواج همه تصورشان به هم میریزد. این نکته بهخصوص در موارد هیجانی و ازدواجهایی بدون منطق، زمان و شناخت اتفاق میافتد. تصورشان این است که زندگی باید بدون هیچ مشکلی باشد اما اینها بخشی است که همه ما در مسیر زندگی با آن روبهرو هستیم. معمولی بودن بد نیست. این که چطور مدیریتش کنیم، چطور مهارتش را به دست بیاوریم، بپذیریم و چطور به زندگیمان توجه کنیم باعث رشد میشود. در غیر این صورت نارضایتی و مقایسه با تصویر ایدهآلی که در ذهنمان داریم میتواند روی زندگی اثر منفی بگذارد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.